۱۳۸۷ فروردین ۵, دوشنبه

ويژگيهاي نظام توليد و تكنولوژي فني سينماي ايران

گفتگو با محسن شمس كارشناس سينما درباره ويژگيهاي نظام توليد و تكنولوژي فني سينماي ايران


محسن شمس كارشناس سينما و فارغ التحصيل كارشناسي ارشد پژوهش هنري است. وي در حوزه مديريت فرهنگي وهنري تا كنون مسئوليتهاي داشته است كه تصدي "اداره كل توليد وپشتيباني سينمايي كشور" (80 -76) و "مجري طرح جامع اطلاعات سينمايي "(80)از اّخرين آنها است.طي سالهاي 75-72 نيز با مديريت توليد بنياد سينمايي فارابي همكاري داشته است .وي همچنين در زمينه تاثير" تحولات تكنولوژيك در حوزه هنر ورسانه هاي تصويري" مطالعات وتحقيقاتي را انجام داده است،وي كه تدريس در دانشگاه را نيز در سابقه خود دارد. در سالهاي اخير بيشتر توجهش بر ضرورت تبيين نگرش سيستمي در حوزه فعاليتهاي فرهنگي وهنري معطوف بوده است .مطالعات درباره رايانه اي كردن فرآيند توليد فيلم “ مديريت تجهيزات فني “خدمات فني و...ازآن جمله هستند.پژوهش براي مدلسازي تاريخ سينماي ايران (درمحيط انفورماتيكي)، تبين هرم نيروي انساني سينما واصطلاحنامه تخصصي – موضوعي سينماي ايران هم اينك زيرنظر وي در حال انجام است. آنچه در زير اّمده است ما حصل گفتگو با ايشان در خصوص وضعيت تكنولوژي و پشتيباتي فني سينماي ايران است .

به عنوان يك كارشناس سينما ‘ چه نگرشي به سينما در محدوده كشورمان داريد؟

ابتدا روشن كنيم, سينما را چگونه مي بينيم؟ ويا چگونه بايد ببينيم؟ چگونه بايد ببينيم مهمترازآن است كه چگونه مي بينيم. به نظر من اين خيلي مهم است. اين مهم تصور مارا از سينما روشن مي كند . نه يك تصور شخصي و موضعي بلكه يك تصور منطقي و علمي و جامع نگر همانطور كه ديگران هم مي بينند. عمده مسايل كه ما در حوزه سينما با آن مواجه هستيم به دليل عدم وجود همين نگرش جامع است.ما قطعه اي از آينه شكسته را برداشته و تصور مي كنيم .همه حقيقت همين است و بس .
تفكيك و تبين منطقي مباحث سينما مارا در درك و فهم مسايل سينما كمك مي كند. در برنامه ريزي در طراحي روشها در تربيت نيروي انساني در سازماندهي و تشكيلات در مديريت حوزه مورد بحث.در شناسايي,پيش بيني وكنترل و مديريت بحران. من فكر مي كنم مباحث سينما در سه محور قابل بررسي هستند : محور اول محور مديريت منابع انساني است .محور دوم مديريت محتوايي است . و محور سوم مديريت فني و تكنولوژيك است به عبارت ديگر : 1- مديريت زنده افزاري 2- مديريت نرم افزاري 3- مديريت سخت افزاري .پرداختن و پردازش مسايل هر يك از اين حوزه ها ساز و كار,تخصص ها و مديريت خاص خود را مي طلبد.عمده فعاليتها و مسايل سينما در حوزه هاي مديريتي چه در بخش دولتي و چه در بخش خصوصي حول اين سه محور شكل گرفته است . البته هريك از اين محورها خود به زير شاخه و شاخه هاي فرعي تر تقسيم مي شوند.و الگورتيم مطالعاتي و روش مطالعه و پي گيري مسايل سينما را براي ما باز مي كند. مثل يك نقشه .اين روش به ما كمك مي كند كه از مفاهيم و مصاديق به تعريف برسيم .يك تعريف صريح و جامع و براي هر تعريف به يك شاخص برسيم . اين شاخص مي تواند در سطح ملي و يا بين المللي تعريف شود. ودرحقيقت تكليف ما و برنامه ما و موضع تخصصي ,علمي وسازماني ما براي يك امر در حوزه سينما مشخص باشد.
تحقق اين امر نياز به يك نگرش جامع دارد.بررسي رفتار سينماي ايران در اين سالها نشان مي دهد,كه ما سينما را يك فرآيند مديريتي يكساله مي بينيم . و نه بيشتر,از اين جشنواره تا جشنواره سال بعد. همين موضوع جشنواره توجه كنيد,داشتن يك جشنواره يعني توليد 40 تا50 فيلم در طول يكسال, يعني ما همواره سرنوشت سينماي كشور را به سرنوشت توليد گره زده ايم .مديريت سينما,تشكيلات سينما ,امكانات و اعتبارات محدود سينما تحت تاثير مناسبات توليد قرار مي گيرد. درچنين شرايطي نظام و برنامه سينماي ايران تابعي است از توليد,يعني اگربراي سينماي ايران يك هرم مديريتي قايل باشيم,توليد آن هم توليد يكساله,ازجمله مسايل كف و قاعده اين هرم خواهد بود و برنامه و مديريت مسايل كلان و بلند مدت از مسايل راس اين هرم خواهد بود .آيا مباحث و مسايل سينما فقط در توليد خلاصه مي شود. مي خواهم بگويم هرم مديريت و برنامه ريزي سينما راس ندارد . وهمين قاعده و مسايل كف سينما بر راس اين هرم سنگيني مي كند . يعني تبين آن افق و آينده نگري كه لازمه هر سيستم و هر پديده اجتماعي ,فرهنگي و اقتصادي است بلا متصدي مانده است. در چنين شرايطي به اصطلاح كارشناسان مديريت “آنتروپي سيستم“( ضريب ميرايي) ميل به مثبت مي كند.

اين وضعيت چه پيامدها و وضعيتي بدنبال خواهد داشت ؟

خوب, طبيعتا سيستم يك مسير بحراني را طي خواهد كرد و به يك نقطه بحراني خواهد رسيد. كما اينكه اكنون در همين وضعيت هستيم .به عبارتي ديگر ما از مسايل سينما سطح بندي نداريم . مي دانيد چرا؟ چون برنامه و سازمان مديريتي نداريم . همه مشغول هستيم . با احساس و حرارت هم فعاليت مي كنيم . ولي نمي دانيم كه چه مي كنيم . راهبري استراتژيك سيستم اشكال دارد . يعني آن افق روشن نيست و نسبت اين اجزا و شاخص هاي رفتاري با آن افق و آن سطح ارتباط بر قرار نمي كند . يعني آن سطح كلان تصوير نشده است . و اين رفتارهاي تاكتيكي بعنوان اصل راهبردي تلقي مي شود . و آدم هاي تاكتيكي ژست استراتژيك مي گيرند در نتيجه سازمان عملياتي ما (كل سينماي كشور)آن سازمان مديريت و برنامه ريزي لازم را پيدا نمي كند(و پيدا هم نكرده است) استمرار اين وضعيت سيستم را منفعل مي كند . همه حرف من همين جاست . ما به يك لايه و سطح سازماني و مديريتي ديگر احتياج داريم . نوعي ارتقا وضعيت و سطح نگرش , يعني راه حل برون رفت ازاين وضعيت يك تجديد نظر اساسي در سازماندهي و تشكيلات مديريت سينمااست . اين وضعيت تا اوايل دهه 70 مي توانست پاسخگو باشد.ما امروز دهه 80 را آغاز كرده ايم. كه تفاوتهاي بسياري با دهه قبل دارد .

شما از تغيير نگرش و تجديد نطرصحبت كرديد ممكن است بيشتر توضيح دهيد ؟

خوب تا حالا اشار كردم مسايل سينما بيشتر متاثر از مسايل توليد است . با يك مجموعه كارگردان ,تهيه كننده , بازيگر ,سرمايه , تجهيزات ,... چه كاري مي شود كرد؟. منطقي ترين كار توليد فيلم است . همين كاري كه ما طي اين سالها انجام داده ايم . اين مي شود خانواده سينماي ايران . مناسبات اين خانواده در درون خود كم و بيش در همين اندازه هاي توليد فيلم تنظيم شده است . آيا اين كفايت مي كند .
از سينما بيرون بياييم . خانواده خودمان را مثال مي زنم . من به اتفاق دو فرزندم و همسرم يك خانواده هستيم هركسي هم نقش خود را بازي مي كند . كم و بيش مشكلي هم نداريم . من بعنوان پدر خانواده كار مي كنم , وظيفه درآمد زايي دارم.نان , گوشت , پرتقال و شير اين خانه را من مي توانم (و بايد ) تامين كنم. بچه هابچگي مي كنند بازي مي كنند و البته درس هم مي خوانند. وظيفه آنها همين است . مادر خانه نقش هماهنگ كننده , برنامه ريز و ... ببينيد همه با يك صمميتي مشغول هستند.بيش از اين نمي توان از اين خانواده انتظار داشت . ماهيت وجودي هريك از اعضاي اين خانواده بيش از اين اقتصا نمي كند. با اين توصيفات, ؟آيا اين همه ماجراست ؟ ما به يك نگرش تجربي در اداره خانه دست پيدا كرديم و ولي قطعا تصديق مي فرماييد همه نيازهاي اين خانه با مناسبات دروني آن تنظيم نمي شود. تامين آب ,برق , مخابرات ,امنيت , راه و ارتباطات و .... از توان اعضاي اين خانه خارج است.يعني ما براي تامين اين موارد به نوعي تغييرنگرش (و ايجاد نگرش جديد) در مناسبات بيروني خود,احتياج داريم.اگر ما نتوانيم اين تغيير نگرش را ايجاد كنيم ,طبيعتا در حصار خانه خواهيم ماند. من توان جبران هزينه هاي عمومي را ندارم .من مي توانم هزينه هاي خانه خودم را كه حريم خصوصي من تلقي مي شود تامين كنم . مسئوليت آن بخش بعهده مديريت عمومي است كه دولت است . بنابراين ما در طبقه بندي نيازها (كه يك طبقه بندي اقتصادي هست ) در يك دامنه بين نيازهاي(كالاهاي) خصوصي تا نيازهاي (كالاهاي) عمومي قرار مي گيريم
برمي گرديم به سينما ,با اين تعريف سينما و كالايي بنام سينما چگونه كالايي است ؟ آنجايي كه ما احساس مي كنيم مي رويم سالن سينما 400 تومان 500 تومان براي ديدن يك فيلم هزينه مي كنيم . اينجا سينما يك كالاي خصوصي است .و اينجا جايگاه اقتصادي سينما جايگاه اقتصاد خصوصي است . آيا همه هزينه هاي فرآيند توليد يك محصول سينمايي با اين مقدارپرداخت ها تامين مي شود ؟ پاسخ منفي است . در اينجا مصرف كننده نهايي (تماشاگر) قادر به تامين كسري هرينه هاي توليد يك فيلم سينمايي نخواهد بود . و دولت مسئول تامين اين كسري هزينه خواهد بود . از اين نظر سينما و فيلم سينمايي يك كالاي نيمه عمومي و نيمه خصوصي تلقي مي شود.موضوعي كه بايد به آن توجه داشته باشيم آن است كه , بررسي كنيم تا درجه عموميت و درجه خصوصيت كالايي (و يا اقتصادي ) بنام سينما را پيدا كنيم. عليرغم فعاليت پر حجم توليد در اين سالها ما در تبين علمي اين قضيه موفق عمل نكرده ايم . تبين شاخص هاي فرآيند توليد سينمايي و يا منابع و امكانات در اقتصاد كلان سينما(بسترهاوزيرساخت هاي فني و صنعتي سينما)و به تبع آن شاخص ها در اقتصاد خرد سينما(اقتصاد توليد يك فيلم سينمايي) اينجا ديگر آن نگرش دروني جواب نمي دهد . ما(سينما) مجبور هستيم براي تنظيم مناسبات بيروني خود با ساير بخشها يك نگرش جديد ايجاد كنيم . اين همان چيزي است كه در سينما كمرنگ است . ما درتنظيم يك نگرش ساختارگرايانه وسازمان يافته علمي در تبين نظام اقتصادي فرهنگي سينما موفق نبوده ايم .به همين دليل در تنظيم مناسبات اقتصادي سينما با ساير بخشهاي ملي نيز موفق عمل نكرده ايم . يعني نتوانسته ايم جايگاه اقتصادي شاخص هاي عملياتي سينما را در سطح خردو كلان تنظيم كنيم .اگر اين مشخص باشد،تكليف دولت و برنامه ريزان كساني كه مسئول تنظيم بودجه هستند ,بهتر مي دانند ارزش اقتصادي اجتماعي و فرهنگي يك كارگردان ,يك دوربين فيلمبرداري,يك لابراتوار فيلم , يك صدا گزار , يك بازيگر ,يك فيلمنامه ,يا يك پالايشگاه نفت ,يك كارخانه رنگسازي ,يك سد , يك كيلو پرتقال ,يك عدد نان ,يك شيشه شير,يك ساعت وقت يك جوان , يك دقيقه صداي خوب شنيدن و ... در نهايت ارزش اقتصادي توليد يك اثر فرهنگي , هنري و اجتماعي .... چند ؟ ما در حوزه دروني سينما به عدد و رقم روشني نرسيده ايم يعني كار نكرده ايم .
ما انتظارداريم مسايل مهمي مثل : سرمايه گذاري در زير ساختهاي سينما (لابراتوار, استوديوي صدا, آموزش نيروي انساني, ارتقا سطح كيفي و تكنو لوژي سينما , توليد دانش و فكر و ... با 400 تا 500 تومان بليط رفع و رجوع شود . اين غير ممكن است . نتيجه اين روند همين است كه مي بينيم .

آياسينمارامي توان يك مقوله ملي تلقي كرد.نگاه مابه اين مسئله تاچه حدموفق بوده است ؟


البته كه بايد سينما را يك مقوله ملي تلقي كنيم . و تلاش كنيم سينما را به جايگاه ملي آن برسانيم ولي .... چطور انتظار داريم در شرايطي كه در تعريف و تنظيم مناسبات سينما با ساير بخشهاي اقتصاد ملي دچار ترديد هستيم ,در چنين شرايطي براي سينما جايگاه ملي قايل باشيم در حالي كه نسبت ما با اقتصاد ملي روشن نيست . به صرف چند جايزه و حضور بين المللي وتحول در فرآيند توليد فيلم در سطح ملي نمي توانيم بگوييم سينماي ملي داريم . من منكر ارزش حركت سينما در سالهاي اخير نيسستم .من افتخارات ملي و بين المللي سالهاي اخير را منكر نمي شوم . و براي تك تك آنها احترام قايل هستم . ولي مي گويم هنوز سينماي ما از نظر اقتصادي و فني مشخصه هاي يك سينماي ملي را ندارد. در طي اين سالها ما سينما را دريك شرايط گلخانه ايي اداره كرده ايم .
همين موضوع هم ريشه در عدم وجود يك نگرش جامع در مديريت سينما است



براي بيشترروشن شدن اين بحث مثال و مصداقي مي توانيد ارايه كنيد ؟

همين وضعيتي كه شاهد آن هستيم . سئوالا ت بسياري در اين حوزه مطرح است, كه عدم وجود يك نگرش جامع مديريتي اين سئوالات را بدون پاسخ گذاشته . توجه ما دراين فرصت بيشتر به سوي مسايل فني و اقتصادي سينماست . در حوزه توليد فيلم , نسبت بين توان توليد وضعيت پشتيباني فني توليد, وضعيت تكنولوژيك سينما از نظر سطح كمي و سطح كيفي, ورود نيروهاي جوان به عرصه توليد وضعيت سالنهاي نمايش و مسئله بحران نمايش فيلم . بررسي قيمت تمام شده توليد فيلم , كاهش تصدي گري دولت در امور ,افزايش تصدي گري بخش خصوصي ,اقتصادي كردن فعاليتهاي فني سينما , استقرار روشهاي نو در توليد .... استوديوها ي صدا , تدوين و لابراتوار . ظرفيتهاي پشتيباني فني توليد و نمايش در سينماي ايران از نظر كمي, سالهاست كه ثابت مانده است . و ما رشد قابل توجه و اثر گذاري را ثبت نكرده ايم . مطالعات ما, وضعيت توليد طي سالهاي 1370تا1379را به اين شرح ثبت كرده است :

1370 1371 1372 1373 1374 1375 1376 1377 1378 1379
54فيلم 61فيلم 52فيلم 66فيلم 65فيلم 59فيلم 62فيلم 38فيلم 56فيلم 36فيلم

مطالعه سطحي اين جدول به ما نشان مي دهد كه عليرغم وجود كاستيها و مشكلات متفاوت در اين سالها جريان توليد يعني تقاضا براي توليد و مديريت سينما,ظرفيت نمايش به يك شكل سنتي با هم كنار آمده اند و يكديگر درك كرده اند . چرا كه اعداد اختلاف زيادي با هم ندارند. و يا اگر مواردي هم هست, با توجه به شرايط روز قابل فهم و توجيه است . حالا نگاه كنيم به وضعيت توليد در دو سال اخير:
- سال 1380 90 فيلم توليد شده است. تقريبا نيمي از آن هنوز اكران نشده است.
- سال 1381 البته هنوز سال سينمايي جاري به پايان نرسيده است, ولي اطلاعات ثبت شده تا همبن مقطع جاي تامل بسيار دارد:

آماده نمايش اكران شده 6 فيلم
آماده نمايش اكران نشده 25 فيلم
صداگزاري 16 فيلم
تدوين 21 فيلم
فيلمبرداري 25 فيلم
مراحل مختلف پيش توليد حدود100 فيلم


توليد در سال 1380 نسبت 1379 افزايش تقريبا 200% را نشان مي دهد .
توليد در سال 1381 فقط در 8 ماهه اول سال با توليد در سال 1380 برابري مي كند و مهمتر اينكه عنوان حدود 100 فيلم در مراحل مختلف توليد مطرح است . و 4 ماه از سال باقي مانده و روند توليد نيز رو به افزايش است , اين مقدار(100عنوان) هم تاثير خودرا در سال جاري باقي خواهد گذاشت و از همين حالا تقريبا وضعيت سال آينده را نيز رقم خواهد زد و يا حداقل بخشي از ظرفيت سال آينده از همين حالا مي توان پيش بيني كرد . اين وضعيت در مقطع مشابه سال قبل (يعني سال 1380)براي سال جاري قابل تحليل و پيش بيني بود. اگر اطلاعات ما درست باشد از تاريخ 1/11/80 تا 1/9/81 تعداد 63 پروانه ساخت صادر شده است. اين وضعيت را از يك منظر ديگر بررسي مي كنيم .
سينماي ايران از سال 1308 تا 1381 نام 648 نفر كارگردان را در فهرست كارگردانان سينماي ايران ثبت كرده است . تقريبا نيم كمتر(280نفر)ازاين تعداد از سال 1308 تا 1357 نام خود را در اين فهرست ثبت كرده و نيم بيشتر(370 نفر) نيز در فاصله 1357 تا1381 به اين فهرست اضافه شده اند. تركيب اين فهرست از نظر ميزان توليد به اين شرح است :

توليد 10 فيلم و بيشتر 69 نفر
توليد 5 تا 10 فيلم 112 نفر
توليد 5 تا 3 فيلم 112 نفر
توليد 2 فيلم 93 نفر
توليد 1 فيلم 262 نفر

ارقام فوق بيانگر اين واقعيت است كه بيش از نيمي از كساني كه در طول 80 ساله اخير داعيه كارگرداني داشته اند,از ادامه راه باز مانده اند. به ارقام دو رديف پايين جدول نگاه كنيد: (93+262=355) . يعني صرف ورود به حوزه كارگرداني فيلم بلند,رمز موفقيت و بقا نبوده است . از نگاه ديگر ما براي تربيت يك كارگردان حرفه ايي سينما مي با يست هزينه آموزش و تجربه 2 نفر كارگردان را متحمل شويم . البته اين وضعيت دربين سالهاي 57تا81 شديد تر شده است . مطالعات نشان مي دهد،انگيزه ها و زمينه ها براي كارگرداني فيلم در اين سالها به مراتب بيشتر از سالهاي 1308تا 1357 است . از زاويه ديگر اگر بپذيريم مسئوليت و بار اصلي فعال نگه داشتن چرخه سينما در طول اين سالها بعهده دو رديف اول جدول فوق بوده است (112+69=181) يعني تقريبا نسبت 1به 3 به عبارت ديگرازهر3 نفر كه موفق به ورود به حوزه كارگرداني فيلم بلند سينمايي شده اند, فقط 1 نفر موفق به ادامه فعاليت جدي و موثر و ايفاي رسالت فرهنگي و هنري خود بوده است.
البته حساب پيچيده ايي نيست خيلي ساده و سرانگشتي است . دونكته مهم در اين محاسبه پيدا مي شود : در شرايطي كه محدويت امكانات داريم و در شرايطي كه محدوديت عرضه و نمايش داريم, ما بايد در مورد ورود كارگردانان جديد براي ساخت فيلم اول سخت گير و خيلي پاي بند به اصول باشيم . همچنين نسبت به ايجاد و فعال كردن يك لايه و سطح توليد ديگر كه چيزي بين سينماي جوان و سينماي مستند از يك سو و سينماي حرفه اي از سوي ديگر بيانديشيم . تا فشار و تراكم در حوزه سينماب حرفه ايي كمتر شده ,تااز ميزان بحران كاسته شود.چرا كه رشد دو رديف پايين جدول به نفع مصالح سينما نيست. حالا به يك جدول ديگر نگاه مي كنيم:

1370 1371 1372 1373 1374 1375 1376 1377 1378 1379 1380 1381
18نفر 16نفر 19نفر 16نفر 18نفر 25نفر 14نفر 7نفر 9نفر 10نفر 24نفر 40نفر

اين جدول نشانگر تعداد كارگرداني است كه در هرسال اولين كار خود را آغاز كرده اند. از سال 1370 تا 1375 رفتار تقريبا يكنواختي را مي بينيم . اختلاف سال 1375 قابل فهم و توجيه است . از سال 1376 تا 1379به دليل اعمال سياستهاي انقباضي و بهينه كردن امكانات و شرايط اعداد نشانگر محدوديت در ورود اولي هاست ولي به عد د 24 در سال 1380 شرايط را مبهم مي كند و شايد بخشي از مسايل وضع موجود ريشه يابي شود. اتفاق مهم بعدي عدد 40 نفر در سال 1381 است . هرچند سال سينمايي 1381 به اتمام نرسيده است ولي پيش ازاين گفتيم تكليف توليد 90 فيلم روشن است . ضمن اينكه اين عدد نشانگر گرايش ورود كارگردانان جديد و مهمتر از آن عدم وجود سياست و استراتژي مشخصي براي هدايت و كنترل اين گرايش است . ادامه اين روند طي سال جاري و سالهاي آتي مارا به كجا خواهد برد.آيا مي توانيم تصويري از آينده داشته باشيم .

شما وضعيت تكنولوژي و وضعيت فني سينماي ايران را چگونه ارزيابي مي كنيد ؟

وقتي از عدم وجود يك نگرش جامع صحبت مي كنيم اين به همه بخشهاي سينما تسري پيدا مي كند. اتفاقا ازجمله حوزه هاي غريب افتاده سينما همين بحش فني و تكنولوژيك سينماست . اين همان بخشي است كه گفتيم در حوزه اقتصاد عمومي سينما بايد درباره صحبت كنيم . اگر در سينما نگاه درستي وجود داشته باشد . و اگر در حوزه برنامه ريزي و مديريت كلان كشور توانسته باشيم نسبت منطقي و استدلالي بين اين بخش از سينما و اقتصاد ملي ارتباط برقرار كرده باشيم. مي توانيم به آينده اميدوار باشيم و اگرنه شاهد همين وضع هستيم . تقريبا فعاليت در بخش حرفه ايي خدمات فني و تجهيزات فني توليد در سينما براي بخش خصوصي توجيه اقتصادي ندارد . سرمايه گذاري كمتر ,انگيزه كمتر, منجر بعه يك وضعيت توسعه نا يافته مي شود . شما وضعيت صدا را ببينيد . وضعيت لابراتوار ببينيد ... دو لابراتوار فعال سينماي كشور در بخش خصوصي نيم قرن سابقه فعاليت دارند . متوسط عمر تجهيزات اين لابراتوارها بين 25 تا 40 سال و بعضا 50 سال است . ما بنيادي ترين بخش سرمايه سينما را كه همان نگاتيو است به اين تجيهزات مي سپاريم . از مجموعه 8-9 استوديو صدا در كشور تقريبا فقط 3-4 استوديو قابليت پاسخگويي به نيازها را دارند و خروجي كار با يك اختلاف 30 ساله از نظر سطح تكنولوژي صدا
اين وضعيت طي اين سالها همچنان ادامه داشته تحول جدي هم نمي بينيم . گاهي وقتها شايد فراموش مي كنيم سينما هنر تكنولوژيك است . و تكنولوژي امري اعتباري و در حال تغيير . اگر تاريخ سينماي ايران را مطالعه كنيم . متوجه مي شويم اين ضعف نگرش لزوما مربوط به اين سالهاي اخير نيست . دهه 50 شمسي اوج رونق توليد و فعاليت استوديو ها در سينماي ايران است ظاهرا پول خوبي در چرخه اقتصادي سينما جريان داشته . مشكلات اقتصادي هم كمتر بوده ولي از نظر تكنولوژي فني اتفاق مهمي نمي افتد . و اگر سرمايه گذاري قابل بحثي هم مي شود در بخشهاي دولتي است . به نظر من عمده مشكل در وجه دانشي و تئوري قضيه است . ببينيد اين همان وظيفه حمايتي و هدايتي دولت است , كه نقش پدرانه و سياستگزار خود را بايد ايفا كند . ولي ما هسته علمي و كارآمدي (جز در يك مقاطع كوتاهي) نمي بينيم . خوب اثر خود را در دراز مدت گذاشته است .


به وضعيت دانش وتئوري درحوزه تكنولوژي فني سينما اشاره داشتيد.ممكن است بيشتر توضيح دهيد ؟

پيش ازاين گفتيم عليرغم وجود يك چرخه فعال توليد در اين سالها ما شاهد يك توسعه نايافتگي در اين بخش هستيم ريشه اين مسئله كجاست؟ دانش و تئوري كجا بايد توليد شود ؟ مسئوليت اين امر با كجاست ؟ در چه حوزه هايي ما نياز به طرح مباحث جديد داريم ؟ وظيفه محيط هاي آموزشي ما نسبت به تامين اين نيازها چيست ؟ به منابع آموزشي نگاه كنيد ، وضعيت ترجمه و انتشار كتابهاي جديد ، در طول يك دهه اخير تقريبا هيچ كتاب جديدي در حوزه مسايل فني و تكنولوژي ترجمه و چاپ نشده است . و اين در حالي است كه تاثير تحولات تكنولوژيكي در حوزه هاي مختلف توليد يك امر اجتناب پذير شده است . مباحث جديد در حوزه صداي ديجتال ، تدوين ديجتال ، پردازش ديجتالي تصاوير ... تنها منبع تامين نيازهاي تئوريك اين حوزه تجربه هاي شخصي افراد است. و چگونه بايد تكنولوژي جديد را تئوريزه كنيم و در حوزه سينماي داخلي آن را نشر دهيم ؟و آن را به يك جريان بالنده و حاضر تبديل كنيم ؟


پيامدهاي اين وضعيت چيست ؟

با توجه به گستردگي حوزه تحولات ، پيامدهاي علمي ، اقتصادي و فرهنگي متفاوتي مي تواند داشته باشد . ببينيد از طرح جدي مسئله تدوين غير خطي تقريبا يك دهه مي گذرد , طرح اين موضوع در كشور ما هم در همين حدود است . قابليتها و امكاناتي كه اين روش مي تواند در فرآيند توليد داشته باشد بر كسي پوشيده نيست و تجربه هاي موفقي در بخش خصوصي در اين زمينه داشته ايم . ولي اين فرآيند يك حلقه مفقوده دارد و آن امكان تبديل اطلاعات حاشيه فيلم به رمزهاي زماني ويديويي و بالعكس است . كه سرمايه گزاري در اين رمينه كه سرمايه گزاري ناچيزي هم است حتما بايد توسط جايي صورت بگيرد كه امكان تله سينماي پيشرفته را دارد . ولي اتفاقي نمي افتد.
در زمينه تبديل اين نوارهاي ويديو برروي نوار سلولوييد ، و اطلاق فيلم سينمايي به آنها . كه بحث درباره آن از حوصله اين فرصت خارج است . يك طبي ايجاد مي شود . موجي راه مي افتد . غير علمي و غير حرفه ايي بعد آن را سينماي(به اصطلاح) ديجتال مي ناميم . هيچ كس هم نه نقد مي كند و نه بررسي . اشكالي ندارد بازار دنبال منافع و مطامع خودش است و ولي آنجايي كه بحث سرمايه ملي و سينماي ملي پيش مي آيد وظيفه چه كسي و يا چه نهادي است كه جلوي بروز يك انحراف را بگيرد؟و ازاتلاف زمان وفرصت هاوامكانات جلو گيري كند . و يا حداقل مسئله را رفته رفته به مسير صحيح هدايت كند.

حتي در دهه اخير نير به اين تحولات نزديك نشده ايم ؟

گفتم طرح تحولات و آشنايي با آن اجتناب پذير شده ، شما نشانه هاي اين تغيير رفتار را در بدنه سينما مي توانيد مشاهده كنيد . ولي مهم مديريت كيفي و كمي روند اين تحول است . هر نوع امر ترويجي و توسعه ايي اگر مطالعات لازم را پشت سر نداشته باشد. مديريت متناسب با گستردگي و اهميت موضوع را نداشته باشد . ضرورتا نتيجه مطلوب در پي نخواهد داشت ،ضمن اينكه هزينه هاي اين تغيير رفتار نيز بالا خواهد بود . مثال تبديل ويديو به ديجتال مصداق اين امر است . جريان صدا گزاري ديجتال مصداق همين امر است . و .... از سوي ديگر وضعيت پر شتاب تحولات تكنو لوژي را در جهان در نظر بگيريد. سرعت آن شتاب و سرعت حركت ما؟




آيا مديريت در سينماي ايران نيز در بروز بحران نقشي داشته است ؟

بي تاثير نيست . اما اينكه بگوييم عامل بحران است، نه . بخشي از مسايل ساختاري است ريشه در ماهيت موضوع و زمان دارد . كه راه حل آن تجديد ساختار و تشكيلات سينمايي است و سياست هاي بلند مدت نياز دارد . البته بخشي از مسايل هم موضعي است بالاخره اينكه روند توليد اينطور افزايش پيدا مي كند . اين قابل كنترل است .

چه راهكارهايي براي رفع بحران هاي موجود در سينماي ايران پيشنهاد مي كنيد؟

بحران و يا عدم بحران اين وضعيت را از كجا ,مي آوريم ؟ مشخصه هاي اين وضعيت چيست؟ اگر چه بشود مي گوييم بحران و اگر در چه شرايطي قرار بگيريم مي گوييم وضعيت خوب است . همين كه به اينجا مي رسيم هم منطقي پشت آن نيست .من فكر مي كنم هر فعاليتي آن هم از جنس اقتصادي – فرهنگي و سينمايي نمي تواند بدون بحران باشد. آنچه حايز اهميت است قدرت ما و نگرش و روش ما در كنترل بحران است، وضعيت بحراني به خودي خود اشكال ندارد . مهم نگاه ما و موضع ما نسبت به شرايط و وضعيتي است كه مارا به سمت بحران سوق داده ويا (مي دهد) و اينكه آيا مسيري كه مي رويم مسير بحراني هست يا نيست ؟ يك حوزه عملياتي مثل سينما با حساسيتها و ويژه گيهاي كمي و كيفي گسترده و نهادهاي متفاوت اجرايي نيازمند يك مجموعه مديريتي منسجم تر،كارآتر. با راهكارهاي هوشمندانه تر است. فرآيند تصميم سازي و تصميم گيري درسينما بسيار حايز اهميت است . اين مرحله در كيفيت مديريت ما بسيار تعيين كننده است . بروز شرايط پيش روي (بحراني و يا عادي ) به شدت از اين مرحله ناشي مي شود.همانطور كه پيش از اين اشاره كردم به دليل عدم وجود يك نگرش جامع كاربردي وساختارگرايانه، نداشتن تحليل و تئورهايي عملياتي و عدم تفكيك و سطح بندي از مسايل همواره دچار شرايط غير عادي هستيم .

نگرش جامع كاربردي و يا ساختار گرايانه چه تاثيري در شكست بحران در سينماي ايران دارد؟

در كوتاه مدت بي تاثير است . اين وضعيت يك شبه اتفاق نيفتاده است كه حالا يك شبه بشود براي آن راه حلي پيدا كرد. در حقيقت طرح اين مسئله از منظر نقادي وضع موجود و شرايطي است كه طي سالهاي اخير ما را به اين وضعيت رسانده است . به نظر من بالندگي شرط لازم براي يك سازمان عملياتي است . و شرط لازم براي بالندگي تحليل و نگرش جامع و ساختار گرايانه توام با تبين افق واهداف بلند مدت در حوزه مديريت است . هرچه يك سازمان از نظر نيروي انساني و تشكيلات جمع و جورتر مقتدرتر و پوياتر باشد ، در واكنش نسبت به مسايل بهترو منطقي تر عمل مي كند. ما به يك تغيير نگرش مديريتي و تشكيلاتي نياز داريم . پيش از اين اشاره كردم وضع موجود براي يك دوره گذار مناسب بوده ، نقش خود راهم خوب ايفا كرده است، حالا پس از گذشت يك دهه از آن تاريخ ما بايد با شناخت جامع از وضع موجود و متناسب با نيازهاي روز و وضعيتي كه براي آينده متصور هستيم يك سازمان مديريتي سينمايي بااختيارات و اعتبارات كافي طراحي كنيم . كه حداقل وقتي موسم جشنواره مي شود ، 4 ماه مديريت سينما تعطيل نشود. حداقل مسايل بنيادي سينما تحت تاثير مناسبات سطحي توليد قرار نگيرد. حداقل بتوانيم براي دهه آينده اين سينما را از گلخانه بيرون بياوريم و در باغچه بكاريم . تا چه زماني مي خواهيم اين حرفهاي تكراري را بزنيم؟ و از وضعيت نابسامان اقتصاد سينما بناليم ؟ بخش خصوصي با اختيارات بيشتر و مسئوليت پذيري بيشتر تقش خود را ايفا كند.بخشي از ناكارآمدي وضع موجود ريشه در سازمان و روشهاي مديريت دارد .

تغيير مداوم مسئولان امور سينمايي كشور هم مي تواند يك از مسايلي باشد كه در بحران سينماي ايران دخالت دارند . شما چه عقيده ايي داريد؟

بي تاثير نيست، نمي توانيم تاثير اين تغييرات را منكر شويم . شما وضعيت سينماي ايران در سالهاي 57 تا 60 و 61 در نظر بگيريد طي يك دهه تا پايان دهه هفتاد در شرايط جنگي كشور بدون پشتوانه هاي لازم از نظر تجربه مديريتي ، نيروي انساني كارآمد، عدم وجود تئوري هاي لازم براي انطباق با شرايط فرهنگي جديد ،موضع گيري جريانهاي فرهنگي باز مانده از رژيم قبل و.... تبديل به يك جريان و حركت موثر فرهنگي و مطرح درسطح كشور و جهان مي شود .( البته اين دوره هم به نوبه خود قابل نقد و بررسي است .) اين تجربه پيش روي ماست .آدم هاي آن هنوز كنار ما هستند. دهه بعد تا به امروز ما سه دوره تغيير مديريت در سينما داشته ايم . سه دور تغيير با ديدگاههاي متفاوت . آدم هاي مختلف و گروههاي مختلف مديريت آمده اند تجربه كرده اند ،آموخته اند ، بعد خيلي راحت رفته اند . بدون نقد و بررسي .هزينه اين رفت آمدها را چه بخشي تحمل كرده است؟ . اولين جايي كه اثرات منفي اين روند را لمس كرده كجا بوده ؟ غير از خود سينما جاي ديگري متصور هستيد ؟ چرا نمي آموزيم ؟ چگونه مي شود بار اين هزينه ها را كاهش داد ؟ اينها هزينه ملي هستند. اگر اين رفت وآمدها اجتناب ناپذير است ؟ آيا نمي شود بخشهاي آسيب پذير تر را با اتخاذ روشهايي مقاوم سازي كنيم؟

استفاده از كارشناسان سينما در سينماي ايران چگونه است ؟

ما انجمن ها و كانونهاي مختلفي براي حرفه هاي مختلف سينمايي داريم ،ولي براي كارشناسي سينما انجمن و يا كانون خاصي نداريم . اولا تعريف مشخصي نداريم ، بعد هم بدنه سينما و سطوح مديريتي سينما بايد به اين ضرورت رسيده باشند . عليرغم وجود چهره هاي مطرح و كارآمد در اين زمينه ، تمركز اين جريان نهادينه نشده است . واين يك اشكال است.


اين كه كارشناسي سينما هنوز جدي گرفته نشده است ،شايد به دليل باشد كه در سينماي ايران اكثرا خودشان را متخصص مي دانند . و نظر كارشناسي درباره كارشان را قبول ندارند .

البته متخصص هم هستند. اما در يك امر خاص و حرفه ايي . اين موضوع هم بر مي گردد به همان ديدگاه قبلي كه اشاره كردم ،مديريت در سينما يك مديريت تاكتيكي است يعني همه در حال اجرا هستند همه هموار در صف قرار دارند و و كمتر كسي در موضع ستادي است . مسايل سينما و مشكلات آن اينطور اقتضا كرده است . خوب براي تغيير اين وضعيت بايد آن سطح ستادي تقويت شود . سطح ستادي يك سطح استراتژيك است . آن موقع اهميت و نقش كارشناسان برجسته مي شود .

درمورد سالن هاي سينما و كمبود آن در سطح كشور چه عقيده ايي داريد ؟

البته من در حوزه نمايش كمتر مطالعه و فعاليت داشته امو خيلي به مناسبات آن مسلط نيستم. ولي معتقد هستم مسئله سالن نمايش ، قبل از آنكه مسئله سينما باشد ، مسئله مديريت شهري و مديريت كلان كشور است . اين هم از همان مسايل و توپهاي است كه خواسته و ناخواسته به زمين سينما شوت شده و هر از گاهي كسي به آن حركتي مي دهدو مي بينيم اتفاقي هم نمي افتد ما در سينما مي توانيم در مورد تامين محتوا(فيلم ) سالن و برنامه نمايش موثر باشيم و نه بيشتر . يعني در بقيه موارد لازم براي شكل گيري سالن سينما ما اهرمي نداريم . و تا نتوانيم مسئله سالن سازي را از نظر مديريتي و سازماني به سطح مطلوب برسانيم و نهادهاي ذي زبط و ذي نفع در قضيه را در گير بحث نكنيم موفق نخواهيم بود .

هیچ نظری موجود نیست: